در حالی که دیدن همه افراد از استراتژیست ها و طراحان تا خریداران رسانهای که به طور فزایندهای از تمرکز بر محتوا حمایت میکنند بسیار خوب است، یکی از بزرگترین مشکلات این است که محتوا برای بسیاری از افراد معنای زیادی دارد. هیچ تعریف توافق شده ای از آنچه که واقعاً هست وجود ندارد، و در راه بهترین روش در نحوه استقرار آن برای طیف گسترده ای از اهداف تجاری بسیار اندک است. بنابراین خواستیم در این مقاله کمی در مورد نحوه برخورد با محتوا هایی که در سه اصل کلیدی خلاصه می شود صحبت کنیم با ما تا انتهای این مقاله همراه باشید تا 3 اصل تولید محتوا را بیاموزید.
فیل آدامز اخیراً در یک سخنرانی APG از اتاقی از بهترین استراتژیست های تبلیغاتی خواست تا تعریفی از محتوا ارائه دهند. آنها آن را به طرز شگفت انگیزی دشوار یافتند. در واقع، 60 درصد از مردم فکر می کردند که این یک تمرین بسیار سخت است و از تعریف خود ناراضی بودند. خودتان آن را امتحان کنید. باعث شد به این فکر کنیم که احتمالاً باید یکی داشته باشیم، و بنابراین به فرهنگ لغت روی آوردم و آنچه را که پیدا کرده و با هدف تیممان تطبیق داده ایم. به جمله زیر توجه کنید.
اطلاعات ارائه شده توسط یک وب سایت یا سایر رسانه های الکترونیکی، متفاوت از شکل یا سبک آن
اولین چیزی که ممکن است متوجه شوید این است که یک تعریف بسیار گسترده است. این عمدی است محتوا کاملاً همه چیز نیست، اما اطلاعاتی است که از طریق کلمات در هر صفحه وب، هر بنر نمایشگر، هر ویدیو، هر دکمه تماس برای اقدام و هر پست رسانه اجتماعی در وب منتقل می شود. در نهایت وقتی صحبت از فضای آنلاین می شود، برند شما بدون محتوا وجود ندارد. این بدان معناست که وقتی مردم در مورد محتوا به عنوان اختیاری صحبت می کنند همیشه شگفت زده می شوم. انگار کانالی است که می توان آن را روشن یا خاموش کرد. یک مثال خوب در این مورد این است که چگونه می توان طراحی یک صفحه وب بدون محتوا را کاملاً امکان پذیر کرد. با این حال، من همیشه استدلال میکنم که ما باید با محتوای واقعی به جای لورم ایپسوم طراحی کنیم، و همچنین دیدن اینکه طراحان طرحبندیهایی را اولویت میدهند که به محتوا اجازه درخشش میدهد، شاداب است. وجود یک عملکرد طراحی در تیم محتوای ما برای اطمینان از همسو بودن هدف، فرم و سبک محتوا است.
روشی که من همیشه به محتوا نزدیک شده ام این است که به سه رشته متمایز استراتژی محتوا، تولید محتوا و بازاریابی محتوا نگاه کنم.
این اصطلاحات اغلب به صورت تنبل و به جای هم استفاده می شوند، اما، مانند تمام جنبه های دیجیتال، مهم است که در استفاده از زبان دقیق باشیم و منظورمان را در هر مرحله مشخص کنیم. استراتژی محتوا از قبل به خوبی تعریف شده است. این برنامه ریزی مرتبط با محتوا است. این نه تنها به سؤالات حیاتی درباره اینکه چرا محتوا تولید می کنیم، برای چه کسانی و چه محتوایی باید تولید کنیم، پاسخ می دهد، بلکه به سؤالات متمرکز داخلی که اغلب نادیده گرفته می شود: چه کسی آن را می سازد؟ چه زمانی؟ جایی که؟ چگونه؟ چگونه عملکرد را اندازه گیری خواهیم کرد؟ در طول حرفهام از طیف وسیعی از تکنیکهای تحقیق و کارگاه برای رسیدن به یک استراتژی محتوا استفاده کردهام. ماهیت آن استراتژی از مشتری به مشتری تغییر می کند، اما من هرگز بدون آن وارد تولید نمی شوم. تولید محتوا شاید سادهترین و قابل درکترین جنبه چرخه عمر محتوا باشد، اگرچه خطر آشفتگی را دارد و بنابراین برای مدیریت مؤثر آن به مجموعهای از مهارتها و تجربه نیاز دارد. من معتقدم که برای موفقیت، محتوای مشتریان ما باید بهتر از رقبای آنها باشد.
علیرغم افزایش محبوبیت محتوا، هنوز هم بسیاری از بازاریابان سمت مشتری هستند که متقاعد نشده اند که محتوا بازدهی دارد. آنها معمولاً کسانی هستند که روی برنامههای محتوا سرمایهگذاری کردهاند تا ببینند که نرخ تبدیل آنها کاهش مییابد یا درآمد مستقیمی را که انتظار داشتند را ارائه نمیدهند. یکی از دلایل اصلی این تردید این است که در رونق ایجاد محتوای بیشتر در پنج سال گذشته، این انتظار ایجاد شده است که کسب و کارها بتوانند تنها با انتشار محتوا به مخاطبان مورد نظر خود دست یابند و به موفقیت برسند. داشتن یک وبلاگ بهطور منظم به این معنی نیست که بازاریابی محتوا انجام میدهید.
نتیجه گیری
ما فکر میکردیم یکی از بزرگترین مسائلی که صنعت محتوا با آن روبهرو است، عدم وضوح است در مورد محتوا، فعالیتهای مختلف و مهارتهای مورد نیاز، و درک واقعی آنچه برای رسیدن به موفقیت لازم است. هدف این سه اصل، پرداختن به آن مسائل به ساده ترین شکل ممکن است. و هدف ما همیشه این است که تیمها را حول این سه اصل ساختار دهیم تا هم برای مشتریان و هم در داخل، در مورد آنچه انجام میدهیم و چگونه آن را انجام میدهیم، شفافیت ارائه کنم.