نظریه امواج الیوت در سال 1930 توسط رالف نلسون الیوت (Ralph Nelson Elliott) با هدف توصیف رفتار بازار، مطرح شد. برخلاف تصور بسیاری از افراد، الیوت متوجه شد که بازارهای مالی از الگوهای تکرارپذیر و قابل تشخیص پیروی میکنند که، به پیشبینی نقاط عطف کلیدی و روند بعدی کمک کند. با استفاده از این تئوری، فعالان حوزه ترید ارزهای دیجیتال، میتوانند وضعیت یک روند یا تغییر جدید را مشخص کنند. در واقع نظریه Elliott Wave به تعیین اینکه روند جدید بخشی از یک فاز اصلاحی است یا ادامه روند قدیمی، کمک شایانی میکند. برای آشنایی بیشتر با این تئوری، در ادامه این مطلب همراه ما باشید.
رالف نلسون الیوت (Ralph Nelson Elliott)، حسابدار و نویسنده آمریکایی در دهه ۳۰ میلادی نظریهی موج الیوت را ایجاد کرد؛ با این حال، این نظریه در دهه ۷۰ میلادی و به لطف تلاش های رابرت آر. پرچتر (Robert R. Prechter) و ای. جی. فراست (A. J. Frost) میان کارشناسان تحلیل تکنیکال بازارهای مالی محبوبیت پیدا کرد. در ابتدا، نظریه موج الیوت (EWT) را با نام اصل موج (Wave Principle) میشناختند، زیرا توصیفی از رفتار انسان است. رالف الیوت، تئوری الیوت بر اساس انجام مطالعات گستردهای از دادههای بازار، به ویژه بازارهای سهام ایجاد کرد؛ تحقیقات روشمند و منسجم او شامل حداقل ۷۵ سال اطلاعات است. تحلیلگران از نظریهی EWT بهعنوان یک ابزار تحلیل تکنیکال برای شناسایی چرخهها و روندهای بازار استفاده میکنند که میتواند در طیف وسیعی از بازارهای مالی اعمال شود. با این حال، موج الیوت یک شاخص یا تکنیک معاملاتی نیست؛ در عوض، نظریهای است که ممکن است به پیشبینی رفتار بازار کمک کند.
برخی از تحلیلگران فنی با استفاده از نظریه موج الیوت سعی می کنند از الگوهای موجی در بازار سهام یا سایر بازارهای مالی سود ببرند. همانطور که گفته شد این فرضیه می گوید که حرکت قیمت سهام را می توان پیش بینی کرد زیرا آنها در تکراری از الگوهای بالا و پایین به نام امواج حرکت می کنند که توسط روانشناسی یا احساسات سرمایه گذار ایجاد می شود. این تئوری دو نوع مختلف امواج را شناسایی می کند: امواج محرک (همچنین به عنوان امواج پیش رونده یا ضربه ای شناخته می شود) و امواج اصلاحی. این موضوع ذهنی است، به این معنی که همه معامله گران نظریه را به یک شکل تفسیر نمی کنند یا موافق نیستند که این یک استراتژی تجاری موفق است. برخلاف بسیاری از شکلبندیهای قیمتی دیگر، کل ایده تحلیل امواج به خودی خود معادل یک شکلبندی معمولی نیست که در آن شما به سادگی دستورالعملها را دنبال کنید. تجزیه و تحلیل امواج بینش هایی را در مورد پویایی روند ارائه می دهد و به شما کمک می کند تا حرکات قیمت را به روشی بسیار عمیق تر درک کنید.
الیوت بیان کرد که روند در قیمتهای مالی ناشی از روانشناسی غالب سرمایهگذاران است. وی دریافت که نوسانها در روانشناسی جمعی همیشه در همان الگوهای تکراری فراکتال یا «امواج» در بازارهای مالی ظاهر میشود. نظریه الیوت تا حدودی به «نظریه داو» (Dow Theory) شباهت دارد، زیرا هر دو میگویند که قیمت سهام در قالب امواج حرکت میکند. از آنجا که الیوت ماهیت «فراکتالی» بازارها را نیز به رسمیت شناخت، توانست جزئیات بیشتری را تجزیه و تحلیل کند. فرکتالها ساختارهایی ریاضی هستند که در مقیاسهای کوچکتر بینهایت بار تکرار میشوند. الیوت کشف کرد که ساختار الگوهای قیمت سهام بورس به همان گونه است. وی سپس شروع به بررسی این موضوع کرد چگونه میتوان از این الگوهای تكراری به عنوان شاخصهای پیشبینی كننده بازار آینده استفاده كرد.
نتیجه گیری :
در این مطلب درباره نظریه موج الیوت و کاربرد آن در بازار سهام صحبت کردیم. اگرچه این نظریه موافقان و مخالفان زیادی دارد، بااینحال یکی از محبوبترین نظریههایی است که تریدهای زیادی به آن اعتماد میکنند. طرفداران موج الیوت تاکید دارند که فراکتال بودن ساختار بازار به منزله سهولت پیشبینی بازار نیست. دانشمندان درخت را دارای ساختاری فراکتال میدانند؛ اما نه به این معنا که میتوان راه هر شاخه را پیشبینی کرد. نظریه موج الیوت، مانند هر روش تحلیلی دیگری، در عمل طرفداران و همچنین منتقدین خودش را دارد.